اورن أرگوون آدم ثروتمند ودارای هتلهای زیادیست.زنش “یلدیز” بهمراه دو فرزندش “آتش” و “سو” در استانبول یک زندگی اشرافی دارند.”إورن” در بودروم که قسمت بزرگی از هتلها در آنجاست با همسر دومش زنگی پنهانی دارد.”إورن” با تصمیمات اشتباه مدام،ورشکسته شده و آرامشش بهم میخورد.خانواده “أرگوون” تنها چیزی که دردست دارند یک خانه کوچک و نصف یک هتل کوچک در بودروم که از پدر “یلدیز” به ارث برده است،مانده که آنها مجبورند در اینجا سکونت کنند و نصف دیگر این هتل کوچک مال “فریال” که عشق سابق “یلدیز” بوده است.. آتش” و “سو” که او همه این رازها بی خبراند،باید از دانشگاه و آرزوها و دوستاشون واز زندگی اشرافی و آرامششون دل کنده و به بدروم بروند.این بدروم با بدرومی که هر سال با دوستاشون برای تفریح و خوش گذرونی می آمدند برای آنها فرق خواهد داشت “یلدیز” از زن دوم همسرش که به خانه روبروی وی اسباب کشی میکند،بی خبر است..